RESPINA
LIFE
امشب بارون داشت نم نم میوومد
نظرات شما عزیزان:
رفتم و یه قدمی بیرون زدم
تک و تنها
بدون هیچ مسیر مشخصی
انگار خدا داشت
برای تنهایی بنده هاش گریه میکرد
میگن خدا تک و تنهاست
دلم سوووخت براش
شایدم داشت برای تنهایی خودش گریه میکرد
نمیدونم ولی کاش میشد بیاد و بغلش میکردم و میگفتم
خداجووون : تنها نیستی
تو پناه همه یِ بی پناها هستی
من بنده یِ بدی هستم ولی همدم خوبی هستم
بیا بغلم تا با هم سیــــــــــــــــــــر گریه کنیم
خدا هم انگار شنید و .....
قالب وبلاگ : قالب وبلاگ |